گزارش پایانی | کرسی نظریهپردازی "کلام انقلابی یا معنویت انقلابی"
به گزارش خبرنگار سرویس فرهنگی و اجتماعی خبرگزاری رسا، کرسی نظریه پردازی "کلام انقلابی یا معنویت انقلابی " در سالن جلسات خبرگزاری رسا برگزار شد.
بر اساس این گزارش، کرسی نظریه پردازی "کلام انقلابی و معنویت انقلابی " با حضور حجج اسلام والمسلمین محمدرضا فلاح شیروانی مؤسسه فرهنگ و تمدن توحیدی و حجت الاسلام والمسلمین مظاهری سیف رییس مؤسسه بهداشت معنوی و دبیر علمی سیداحمدرضا هاشمی برگزار میشود.
پیشتر، بخش اول و بخش دوم این نشست علمی در سرویس فرهنگی و اجتماعی خبرگزاری رسا ارائه شد و بخش پایانی این نشست در ذیل تقدیم مخاطبان میشود.
در بخش نخست، حجت الاسلام والمسلمین فلاح شیروانی نظرات خود را در رابطه با تعاریف کلام، انقلاب و کلام انقلابی ارائه کرد و حجت الاسلام والمسلمین مظاهری سیف به تبیین مباحث مرتبط با معنویت و تجارب معنوی پرداخت، در بخش دوم نیز نظرات تکمیلی حجت الاسلام والمسلمین فلاح شیروانی در ارتباط با نظریه "کلام انقلابی" ارائه شد.
در گزارش پیش رو، حجت الاسلام والمسلمین مظاهری سیف به ارائه نظر خود در موضوع معنویت انقلابی میپردازد.
دبیر علمی نشست "کلام انقلابی یا معنویت انقلابی"، پس از جمعبندی سخنان حجت الاسلام والمسلمین فلاح، از کارشناس دیگر نشست با این پرسش که در تطبیق و مقایسه کلام انقلابی و معنویت انقلابی چه وجوه اشتراک، افتراق و تمایزاتی میبینند، طرح بحث کرد، سپس حجت الاسلام والمسلمین مظاهری سیف به تبیین این موضوع پرداخت و بیان کرد: به نظر کلام انقلابی می تواند پشتوانه تولید دانش معنویت انقلابی باشد.
انقلابی زیستن در فرآیند کلام انقلابی متولد میشود
اگر کلام انقلابی در وسط زندگی افراد بیأندیشد، زندگی الهی را خلق کند و تحولاتی را به وجود آورد که به سوی الهی شدن انسان حرکت کند، در همین فرآیند است که انقلابی شدن و انقلابی زیستن پدید میآید، این تحولی است که میخواهد ما را از یک زندگی عادی به یک زندگی الهی برساند و انسان الهی را خلق و ایجاد کند، چنانچه حضرت امام و رهبر انقلاب در کلام خود دارند که پیروزی انقلاب اسلامی یک هدف میانی و هدف نهایی آن، تزکیه انسانها و انسان سازی است، ما میخواهیم که انسان الهی به وجود آید.
با توجه به تعاریفی که مدنظر دارم، معنوی ترین آیه در قرآن، آیه 172 سوره اعراف است که به نظر با تحلیل آن میتواند انقلابیترین آیه قرآن هم باشد، این آیه معروف به زر بوده و «وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّکَ مِنْ بَنی آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ وَ أَشْهَدَهُمْ عَلى أَنْفُسِهِمْ أَ لَسْتُ بِرَبِّکُمْ قالُوا بَلى شَهِدْنا أَنْ تَقُولُوا یَوْمَ الْقِیامَةِ إِنّا کُنّا عَنْ هذا غافِلینَ» خداوند متعال فرزندان آدم را یکی پس از دیگری احضار کرده و آنها را برخودشان شاهد میگیرد که آیا من پروردگار شما نیستم، بله شهادت می دهیم، این اتفاق و شهادت گرفتن به این منظور انجام شده است که کسی روز قیامت نگوید، من نمیدانستم و خبر نداشتم.
این آیه خیلی عجیب است، صدر آیه مقداری متشابهات دارد، اما هرچه جلوتر میرویم، محکمات آن بیشتر میشود و ما با دلالتهای محکم آیه کار داریم، دو دلالت محکم بدون تردید از آیه شریفه استخراج میشود؛ نخست این که بالاخره گفت وگویی بین همه فرزندان حضرت آدم و خداوند متعال اتفاق افتاده است، دوم این که این تجربه که اسم آن را تجربه معنوی نخستین میگذاریم، اولین مواجهه ما با حق تعالی و نخستین تجربه ما از درک حضور الهی بوده است.
این اتفاق به این دلیل افتاد که روز قیامت حجتی علیه خداوند نداشته باشیم، بنابراین با صرف کتاب قرآن که پر از محکم و متشابه است، حجت تمام نمیشود، این کتاب خوب است، اما به شرطی که یک اتمام حجت روشن و شفافی وجود داشته باشد و آن تجربه معنوی نخستین ما است که در این آیه بیان میکند و همین اتمام حجتی برای روز قیامت است، یعنی روز قیامت کسی نمیتواند ادعا کند که خدا را نمیشناختم.
در این روز وقتی خطاب الهی فرا رسد که بساط حساب الهی گشوده شده است، همه ما با تجربهای آشنا، روبرو میشویم، در روایاتی که ذیل این آیه آمده، بیان شده است؛ عرفهم و اراهم نفسه یعنی خداوند خودش را معرفی کرد و نشان داد، لولا ذلک لم یعرف احد ربه، اگر این تجربه نبود، کسی پروردگار و رب خود را نمیشناخت، پس داستان به این جا برمیگردد که مواجهه با خداوند را از ابتدا داشتهایم و خلقت ما با این مسأله شروع، تجربههای معنوی آغاز شده و همچنان در زندگی ما استمرار دارد.
[درباره این آیه مقداری عمیق شویم و ببینیم که از این آیه چه برداشتهایی میتوان کرد]، این تجربه قطعا مربوط به افق روحانی وجود ما است، نه ذهن و زبانی که پس از تولد در این دنیا به تدریج شکل گرفته و رشد کرده است، بنابراین برای یادآوری این تجربه باید به قلب و روح خود برگردیم نه به ذهن خود، چراکه این ذهن پس از تولد به تدریج و با تجارب حسی شکل گرفته است.
اصل این تجربه میگوید، روح ما با رب آشنا شد، ما طوری خداوند متعال را شناخته و با آن مواجه شدیم که ربوبیت او را فهمیدیم، او را شناختیم که چیست و کیست، آیا واقعا ربّ ما است؟ در آیه لطافتهای بسیار جالبی نهفته است که ما نگفتیم بلی شهدت، بلکه گفتیم «بلی شهدنا»، یعنی درک کردهایم که همه انسانها عبد و بنده پروردگار هستند، زیرا ربّ یک مفهوم متضایف است، اگر ما ربوبیت خداوند را درک میکنیم، عبودیت غیر او را هم درک کردهایم، بنابراین کلی معارف در این تجربه معنوی نخستین به ما منتقل شده است، روح ما با مجموعهای از آگاهی و معرفت از این تجربه برآمده است.
در اثر تجربه معنوی نخستین، روح سازههایی بینشی و انگیزشی پیدا میکند
یک مفهوم را وسط بگذاریم که مفهوم سازههای روحی است، اساسا معتقدم این یک نظریه است که میگوید در اثر تجربههای معنوی نخستین، روح ما، قالبها و سازههایی بینشی و انگیزشی پیدا کرد، چون از سیاق آیه میفهمیم که خداوند فقط درباره یک خاطره نمیخواهد با ما صحبت کند، بلکه انتظار دارد که ما در راه عبودیت او حرکت کنیم و به همین جهت اتمام حجت است.
انتظار خداوند از بازگویی تجربه معنوی نخستین این است که ما در مسیر عبودیت و طاعت او حرکت کنیم، بنابراین یک انگیزشی هم در این وجود دارد، مجموعهای از سازههای انگیزشی و بینشی و نظامی از این سازههای روحی در آن جا شکل گرفته است.
کلان سازهها و خرد سازههایی وجود دارد، مثلا ربوبیت کلان سازهای است که روح ما و رب را شناخته و فهمیده است، این را دیگر نمیتوان کاری کرد، حال ربوبیت را در لغت میگویند که شامل رزاقیت، قیمویت، مالکیت و مربی بودن است و مفاهیم زیاد در ذیل مفهوم رب جا میگیرد، تمام این خرده سازهها را روح ما درک کرده و ما با این سازههای روحی زندگی میکنیم، این بسیار مهم بوده و بخشی از توانمندی ما برای شناسایی تجارب معنوی است.
سازههای روحی، فرآیندهای روزمره زندگی انسان
این سازههای روحی، فرآیندهایی است که ما در جهان با آنها زندگی میکنیم، تجربههای روزمره ما با این سازههای روحی ساخته میشود، چه بخواهیم و چه نخواهیم، اگر به ادبیات عرفانی رجوع کنیم، همه آنها عشق زمینی را مقدمهای برای عشق آسمانی میدانند و هرکس مصداق خاصی برای آن تعریف کرده است.
اما مهم این است که وقتی با یک حُسن زمینی مواجه میشویم، آن خاطره، شیدایی و عشق ما به آن جمال بیکران، سازههای انگیزشی روح ما است که وقتی « فَعَرَّفَهُمْ وَ أَرَاهُمْ نَفْسَهُ وَ لَوْ لَا ذَلِک لَمْ یعْرِفْ أَحَدٌ رَبَّه » اتفاق افتاد و خداوند خود را به ما نشان داد و از ما اعتراف گرفت، همه جمال، جلال، اسماء و صفات آن برای ما تجلی کرده است، این یک معرفت کامل از رب بوده است، آیات دیگری هم وجود دارد که این قضیه را تأیید میکند.
ما آن جا کمال مطلق را دیده و عشق را تجربه کردیم، روی زمین نیز، چشم و ابرو و ظاهری میبینیم که ما را شیفته میکند، ما به نحوی سازههای روحی را روی آن فرد فرافکنی میکنیم، این تحریف تجارب معنوی است که برای ما اتفاق میافتد، در بیان عرفا این موضوع وجود دارد که رفتند تا ببینند لیلی کیست که مجنون واله و شیدای او شده است، دیدند که کلی مشکل دارد که بعد از گفتن این موضوع به مجنون، او گفت، اگر بر دیده مجنون نشینی، به غیر حسن لیلی را نبینی، این شرح حال همه است، یعنی این عشقهای آتشین فرافکنی سازههای روحی روی تجربههای زمینی است، وقتی ذهن به این تجربههای زمینی معطوف میشود، این فرافکنی شکل می گیرد.
حال ما میخواهیم این را بازتر کنیم، مثلا در برابر یک قدرت مادی قرار میگیریم، وقتی غفلت از خدا وجود دارد و نمیدانیم که سازههای روحی را به سمت چه کسی برگردانیم،[غفلت از خداوند متعال باعث میشود که سازههای روحی فرافکنیهای خدایند پیدا کند] یعنی آن استعداد روحی از مسیر شکوفایی باز بماند، همانطور که گفتیم موضوع معنویت، استعداد روحی است که در ارتباط با خدا شکوفا میشود و اگر در ارتباط با حق تعالی قرار نگیرد، به تباهی و هرز میرود، اما از بین نمیرود.
قرار گرفتن مقابل قدرت مادی، سبب فرافکنی در سازههای روحی میشود
زمانی که در مقابل قدرتهای مادی قرار میگیریم، ممکن است این سازههای روحی را فرافکنی کنیم، اگر یاد خدا در وجود انسان زنده نباشد و انسان به یاد و ذکر پروردگار[ذکر به معنای قلبی و معرفتی نه ذکر لسانی] نباشد، کج روی سازههای روحی پیش میآید و در نتیجه کسی که قدرت بالاتری دارد، این سازه ربوبیت به او فرافکنی میشود.
زمانی که معنویت نباشد، ما تجارب معنوی خود را نیابیم و رابطه با خداوند را یک رابطه زنده تعریف نکرده و به عنوان یک رابطه جاری در زندگی خود نیابیم، خواه یا ناخواه این اتفاق میافتد، خدا قادر مطلقی در آسمانها است و ما هم روی زمین بوده و الان تکلیف خود را باید با ابرقدرتها مشخص کنیم، ابرقدرت میشود سلطه گر و مستکبر و ما سلطه پذیر و مستضعف میشویم و میپذیریم، « فَاسْتَخَفَّ قَوْمَهُ فَأَطَاعُوهُ، إِنَّهُمْ كَانُوا قَوْمًا فَاسِقِينَ» و(به این تبلیغات دروغ و باطل) قومش را ذلیل و زبون داشت تا همه مطیع فرمان وی شدند که آنها مردمی فاسق و نابکار بودند.
این ساختار زندگی ما میشود، اما معنویت این ساختار را به هم میریزد و مانع میشود که ربوبیت کسی دیگری غیر از خداوند متعال را بپذیری، اگر گرفتار بوده و مشکل داشته باشی، بازهم مانع شده و میگوید تحمل، صبر و بندگی کن، چراکه قدرت در دستان خداوند است، در نتیجه تغییر بینش زنده و تجربه شده ای برای ما ایجاد میکند، یعنی بایستی از دنیای سخن خارج شده و به دنیای تجارب معنوی برسیم و با این روش میتوان امور را درست کرد.
توحید ربوبی، ویژگی بارز شخصیتهای انقلابی
تمام شخصیتهایی که در انقلاب اسلامی حماسه آفرینی کردند و ما به آنها افتخار میکنیم، چه در میدان رزم و چه در میدان علم این ویژگی را داشتند که غیر از خداوند را رب خود نمیدانستند، به تعبیر دیگر، رب را نزدیکتر از رگ گردن به خود دریافته بودند، میخواستند کار علمی کنند، علم نامحدود همین جا است، تو قدم بردار تا راه برایت باز شود، در میدان رزم است، قدرت نامحدود در همان میدان جنگ وجود دارد، خداوند از رگ گردن به آنها نزدیکتر است.
به همین جهت رزمندگان اقدام کرده و بر دشمنان غلبه میکردند، تجربههای معنوی و این که سازههای روحی را در فرآیند خداگانه در ارتباط با خداوند قرار دهیم و از فرآیند خودآیند آنها جلوگیری کنیم، بسیار تحول آفرین و انقلابی میشود.
مشکلی که ما در جامعه داریم به این خاطر است که سازههای روحی عدهای در ارتباط با ابرقدرتها در حال فرافکنی است، این سازههای روحی یک نظام سازهای هستند، اگر از یک گوشه فرافکنی کنی، به تدریج سایر سازهها نیز فرافکنی میشود، اینها به هم مرتبط هستند.
روزی رسان خود را او میدانی و حاضر میشوی که کوتاه بیایی تا مشکلی را حل کنی، این وضعیت آرام آرام جلو میرود تا او را رب بدانی، به همین جهت اگر یکی از نظام سازهها را فرافکنی کنی، بقیه سازهها هم دنبال آن حرکت میکنند، به طوری که حتی آب خوردن خود را از آنها میدانی و این به طور طبیعی اتفاق میافتد، خیلی طبیعی وقتی که این سازهها در ارتباط با خداوند قرار نگیرد و استعداد روحی در ارتباط با خداوند شکوفا نشود، اینها در یک فرآیند خودآیند قرار میگیرد، مهم این است که الان چه چیزی در ذهن تو برجسته شد تا روی همان فرافکنی شود، ممکن است گرفتار عشقهای زمینی، پول، قدرت و شهرت شوی.
تعریف امام راحل از سازههای روحی در کتاب چهل حدیث
امام تعریف سازههای روحی را در کتاب چهل حدیث در بخش حدیث فطرت به خوبی بیان میکند، میگوید کسانی که دنبال دنیا و پول هستند و هرچه پیش میروند باز هم بیشتر میخواهند، مثالی که امام میزنند این است که زیبایی رویی پیدا میکنند، عاشق آن میشوند، زیباروی دوم را هم مطالبه میکنند، به تعبیر دیگر، خواهان هر شش هستند، میگوید فطرت و شالوده روح تو همین است، همه دنبال خدا هستند، اما یکی دنبال پول راه افتاده و هرقدر به او میدهی که سیر نمیشود، چراکه سازهها و استعدادهای روحی او نامحدود است و از این همین تجارب معنوی به این تحول انقلابی دست پیدا میکنیم.
آخرین بخش از سخنان حجت اسلام والمسلمین مظاهری سیف
حجت الاسلام والمسلمین مظاهری سیف در بخش پایانی به جمعبندی مطالب خود پرداخت و اظهار داشت: همانطور که در این نشست مطرح شد، ما باید معنویت را به عنوان یک علم در طبقهبندی علوم اسلامی ببینیم آن هم با موضوع استعداد روحی که در رابطه با خداوند متعال شکوفا میشود.
با روش تجربی دو دسته از آیات قرآن است که این روش را برای ما تبیین میکند، نخست دستهای که نشانههای تجارب معنوی را میگوید، دسته دیگر هم آیاتی است که قواعد وقوع این تجارب معنوی را بیان میکند که به نوعی میتوان گفت؛ قواعد هدایت الهی هستند، مانند آیه « وَقَالَ رَبُّكُمُ ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ» یک قاعده است که اگر خداوند را بخوانید، شما را اجابت میکند و بر این اساس بسیاری از تجارب معنوی و رویدادهای زندگی روزمره را میتوان تفسیر و درک کرد.
براساس نظریه معنویت انقلابی، میتوان انقلابی بودن، انقلاب گریزی و ضدانقلاب بودن به معنای سلطه پذیری انسان را تبیین کرد که پدیده سلطهپذیری در اثر فرآیند سازههای روحی است که گاهی خودآیند کنشهایی که در وجود ما انجام میدهد و باعث میشود که از قدرتهای مادی در ذهن و ناخودآگاه خود، رب ساخته و به کرنش در برابر آنها بپردازیم، این دقیقا فرآیند ضد انقلاب شدن افراد است.
از سوی دیگر، انقلابی شدن در گرو این است که سازههای روحی را در مسیر کنش خودآگاهانهای قرار دهیم که میتوان برای آنها مهارتهایی تعریف کرد، بازیابی تجارب معنوی، درک آنها و برقرار کردن ارتباط رسانهای با آنها، در جلوگیری از کنش خودآیند سازههای روحی، به خصوص سازه ربوبیت که اساس سلطه پذیری را ایجاد میکند، بسیار مؤثر است که افراد با آن روحیه انقلابی، استقلال و آزاد اندیشی بتوانند کنند و جامعه و تمدن خود را بسازند.
گفتنی است، بخش اول و دوم این کرسی نظریه پردازی پیشتر در سرویس فرهنگی و اجتماعی خبرگزاری رسا، منتشر شده است./876/ز502/س
خبرنگار: مهدی شاهی